خدایا هرجا میرم و هرظلمی که می بینم همه میگن نگران نباش خدا جای حق نشسته خدا جون میشه از جای حق پاشی تا حق سرجای خودش بشینه

خدایــــــــا دردها از آن بالا کوچک دیده می شوند! بیا مسائل را رو در رو حل کنیم

خدایا هستی؟؟؟؟؟

کاش اين روزا بودي و ميديدي...که جاي غذا فقط حسرت نبودنتو ميخورم کاش باورت ميشد که از بين اون همه پسر  فقط من عاشقت بودم

عذاب يعني اونکه دوستش داري بشينه بغلتو از اونکه دوسش داره واست بگه...

ازکسانيکه از من مـــــــــــتنفرند سپاس.
آنها مرا قويتر ميکنند
از کسانيکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم
آنان قلب مرا بزرگتر ميکنند.
ازکسانيکه مرا ترک ميکنند متشـــــــــــــکرم،
آنان بمن مي آموزند که هيچ چيز تا ابد ماندني نيست
از کسانيکه با من مـــــيمانند سپاسگذارم
آنان به من معناي دوست واقعي را نشان ميدهند

کودک که بودم ، وقتی‌ زمین میخوردم ،مادرم مرا می‌بوسید
تمام دردهایم از یادم میرفت ...
دیروز زمین خوردم،
دردم نیامد ،
اما...به جایش تمام بوسه‌های مادرم به یادم آمد
به سلامتی همه ی مادرهای دنیا

خیالت راحت...
این آدمها، این لبخند ها...
هیچ کس و هیچ کدام...
وفاداری ام به " تو " را سست نمی کند.
دلت قرص

لعــــنت به آن بوسه اي كه شيريني اش، تلخترين خاطره ام شد بي تـــو...!

هـــــفــــت رنگ در آمدم...
تا دل بی احســــــاست را
با خود به یــــــک رنگی بکشانم
هفــــــتــــــاد رنگ...
بـــــازی کردی، تا...
سیـــــــاهم کنی!

ناپلئون هم همین اشتباه را کرد...
وقتی مسکو را گرفت، طوری آن را سوازند و ویران کرد، که نه دیگر به درد خودش خورد نه هیچ کس دیگر…
حالا تو ببین چه می کنی با دل ما‌…

پیچــــک احــــساس... هــــمیشه هــــم شاعــــرانه و خــــیال انگیز نیــــست... گــــاهی می پیــــچید دور گــــلوی آدم و خــــفه اش مــــی کنــــد!

هر روز بر روی دلم می نویسم
"عاشقی تا اطلاع ثانوی ممنوع "
به رویای با تو بودن که می رسم
دیگر بار
دلم می لرزد.

چشمانش را داد یعقوب تا انتظار دیدن یوسفش به انتها رسید

بحث ترس از تنهایی نیست من نه از تنهایی می ترسم و نه از تنها ماندن بلکه ترسم از تنها بودن در کنار دیـگریست

اگه کسی تصمیم به رفتن گرفت حتی اگه نره و کنارت نشسته باشه دیگه پیشت نیست

دیگر به آئینه هم اعتماد ندارم کلاهی که سرم گذاشتی را نشانم نمیدهد

این روزها چقدر دلم هوای اون روزها رو کرده اول شک کنی بعد یقین بهتره تا اول یقین کنی بعدا شک

اشتباه نکنید؛ هیچ چیزی از هیچکس بعید نیست

تو زندگی یه زخمایی هست که نمی شه جاشو به کسی نشون داد و تنم پر شده از این زخمها

زندگی به من آموخت کسی که به خاطر من دروغ می گوید، به من نیز دروغ خواهد گفت

پرم را باز کردی، که بروم نمی دانستی نمی پرم من پرواز را در آغوش تو یاد گرفته بودم نه در آسمان

هیچ وقت دوستانتان را قربانی نکنید بفروشیدشان، مقرون به صرفه تر است

همیشه من حرفهای عاشقانه زدم تو شنیدی، این بار تو بگو من نشنیده میگیرم..

اگر امشب هم از حوالی دلم گذشتی آهسته رد شو غم را با هزار بدبختی خواباندم

زندگی ام میان دستان کسی به پایان رسید که فکر میکردم روزی آغازم میکند

راستش را بخواهی فاجعه ی رفتن تو چیزی را تکان نداد!! من هنوز هم قهوه میخورم قدم میزنم هستم اما تلخ تر... بیشتر... تنهاتر..

یه وقتایی که دیگه حسش نیست غصه بخوری رسما" غصه تو رو میخوره....

 همیشه حرف از رفتن هاست کاش کسی با آمدنش غافلگیرمان کند....

نمی دونم این روزها تو دیر به دیر یادم می کنی یا من زود به زود دلتنگت می شوم...

لازم نیست دلت بارها بشکنه تا دیگه دل نباشه. کافیه یک بار اساسی بشکنه

اسم من زیباترین اسم جهان بود وقتی تو با عشق، صدایم میکردی

سرم نه! "دلم" به سنگ خورد اما باز هم سر به راه نشده است

تو تنهايي... ومن صد بار تنهاتر... تو ميداني كه من جز با تو... با هر كس كه باشم...باز تنهايم

هنوز هم از تمام كارهای دنیا ...دلبستن به دلت ..بیشتـر به دلم می چسبد ..!

اگه باهام میموندی من با خودم هم قطع رابطه میکردم

چرا بعضی ها آدمها از زندگیت میرن بیرون اما از فکر لعنتی بیرون نمی رن چرا؟؟؟؟؟؟

آخ که اگه بعضی ها تو زندگی یا فکر آدم نبودن نفس کشیدن چقدر راحت بود

یک لحظه آن حس وحالت را به من قرض میدهی می خواهم بدانم بی من چه حالی داری؟

گاهي تو، گاهي ياد تو، گاهی هم غم تو، آخر اين "تو" کار مرا تمام ميکند

دلم نگرفته از اينکه رفته اي ... دلگيرم از همه دوست داشتنهايي که گفتي ولی نداشتي